عرفانعرفان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

معجزه زندگی ما

روزهای شاد زندگی

  عزیز دلم ادامه خاطرات گذشته رو مینویسم که هرچه زودتر برسیم به  زمان حال دل تو دلم نبود که هرچه زودتر برم پیش خانوم دکتر و خبر اومدنت رو بدم اما از شانس بدمون دکتر رفته بودن سفر و یه هفته بعد میومدن .تصمیم گرفتم خبر اومدنت رو هرچه زودتر به بقیه اعلام کنم. خاله س...(خاله دوم) از اول در جریان همه چی بود اما به بقیه نگفته بودم همه درگیر عروسی همین خاله جون بودن نمیخواستم نگرانشون کنم اما طاقت نیاوردم و خبر اومدن شما کوچولوی نازم رو اعلام کردم همه  خوشحال شدن خیلی خیلی خوشحال یعنی اینجوری متاسفانه چند وقتی بود آقاجون(بابای من ) قلبش درد گرفته بود و دکتر گفته بود باید دوباره بالن بزنه مادر جون...
6 آذر 1392
1